سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

هدایای تولد چهار سالگی

اول از همه کادو بابایی که خیلی دوسش داشتی البته بابایی قبلش هم بهت هدیه داده یود. هدیه مامانی هدیه خاله سارا که برای روز تولدت به دستش نرسیده بود و چندروزی بعد از تولدت اومد و  وقتی گرفتیش تا ساعت 1 شب همه رو بیدار نگه داشتی تا پارکینگتو سرهم کنن و بازی کنی. هدیه غزل جون هدیه خاله شعله هدیه عزیز فریده هدیه عمو محمد و زنعمو مونا و امیرعلی جان هدیه عمه مریم و عمو امیر و آرمان جان و آرمین جان هدیه خاله شقایق ...
18 مرداد 1400

تولد 4 سالگی

الان که دارم خاطرات تولد 4 سالگیتو مینویسم یه حس آخیش خوبی دارم. هرچند روز تولدت به خاطر اینکه میخوایم روز یا شب تعطیلات باشه ممکنه تغییر کنه اما دوست دارم تولدت دقیقا در ماه خودش برگزار بشه. راستش اول خیلی دلم نمیخواست برات تولد بگیرم به بابا گفتم براش دکور میچینیم و ازش عکس میاندازم ولی بعد دلم نیومد چون میدونستم تولد هر کسی بشه ازم میپرسی پس تولد من کِی هست و تا سال دیگه داستان داریم. امسال غزل خانوم ما کنکوری بود و برای اینکه حواسش جمع درس باشه به خاله گفتم تولدتو یازدهم میگیریم اما بعد دیدم غزل دهم کنکور بده دیگه تایمی نمیمونه ببریمتون و باغ و به جمعه نمیرسیم برای تولد، گفتیم خوب اشکال نداره باشه 17 تیر سرفرصت، اما مامانی ...
18 مرداد 1400

جلسه چهارم کلاس موسیقی

زحمت کلاس امروزت هم با خاله سارای مهربون بود، وقتی خاله کاری رو قبول میکنه من دیگه خیالم راحته راحته که به هترین وجه ممکن انجام میشه. فقط این روزا چون آمار کرونا خوب نیست و مرتب بابایی برامون پیامهای ایمنی داره یواشکی و بدون اینکه بابایی بدونه میری کلاسه. خاله قبلش به بابایی زنگ میزنه و میگه سورنا داره میخوابه و بعدم که میارتت خونه من زنک میزنم و میگم سارا با غزل داشت میرفت بیرون سورنا رو زودتر آورد داد. خلاصه آسمون و زمین و بهم میبافیم تا شما بری کلاس موسیقی. امروز تو کلاس ریتم دست(7) میز- دست(7) رو تمرین کردید ولی غزل از دستت حسابی عصبانی بود و گفت اصلا حواسش به کلاس نبوده و مدام با مضراباش میکشیده روی خاک. شما هم منکر که نخیر ...
11 مرداد 1400

جلسه سوم کلاس موسیقی

بعد از سه هفته تعطیلی امروز کلاس موسیقی تشکیل شد و شما با خاله سارا و غزل رفتی کلاس. امروز رغوان جون بهتون شعر ابر کوچولو رو یاد داده بود. بعدم خودش اهنگ زده بود شما خونده بودید. و دوباره مثل دفعه های پیش سازهای مختلف و صدایی که دارن رو امتحان کرده بودید. کلی هم به غزل فخر فروخته بودی که داری میری کلاس موسیقی. تنت سلامت و دلت شاد گل پسر مامان. قطعه ابر کوچولو آهنگ: کارل ارف شعر: فروزان فرنیا
4 مرداد 1400

تعطیلات

این هفته سه روز تعطیلی داشتیم، بابا مسعود دوشنبه گفت برای تعطیلات یه جایی رو اطراف تهران که مشکل تردد نداشته باشه بگیریم و بریم، همکارمم که هفته پیش برای تفریح چند روزی در یکی از شهرستانهای تهران اقامت گرفته بود اطلاعات کامل هتل و گردشگری رو بهم داد ولی هرچی حساب کردم دیدیم نخیر نمیشه با این اوضاع جایی رفت. آخه با حلوا حلوا کردن که دهان شیرین نمیشه، نمیشه هم از کرونا ترسید هم رفت مسافرت هم از کرونا ترسید هم رفت رستوران هم از کرونا ترسید هم ماسک نزد هم از کرونا ترسید هم رفت مهمونی، هرچند که میشه از کرونا ترسید و کلی هم رعایت کرد و اما بازم دچار شد، مثل ما... خلاصه که این تعطیلات سه روزه رو هم پیوند زدیم به روزهای گذشته از اسفند سال 98 ت...
1 مرداد 1400
1